من، تو، او

من، تو، او

من، تو، او

 

*من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم*

*تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی*

*او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا*

 

*من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم*

*تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود*

*او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت*

 

*معلم گفته بود انشا بنویسید*

*موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت*

 

*من نوشته بودم علم بهتر است*

*مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید*

*تو نوشته بودی علم بهتر است*

*شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی*

*او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود*

*خودکارش روز قبل تمام شده بود*

 

*معلم آن روز او را تنبیه کرد*

*بقیه بچه ها به او خندیدند*

*آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد*

*هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد*

*خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته*

*شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم گاهی به هم گره می خورند*

*گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت*

 

*من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار  توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد*

*تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت

برای مادرت می خرید*

*او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش بوی سیگار و تریاکی را می داد

که پدرش می کشید*

 

*سال های آخر دبیرستان بود*

*باید آماده می شدیم برای ساختن آینده*

 

*من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم*

*تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد*

*او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت*

 

*روزنا مه چاپ شده بود*

*هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت*

 

*من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم*

*تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی*

*او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود*

 

*من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته

است*

*تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه آن را به به کناری

انداختی*

*او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه*

*برای اولین بار بود در زندگی اش که این همه به او توجه شده بود** !!!!*

 

*چند سال گذشت*

*وقت گرفتن نتایج بود*

 

*من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم*

*تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت*

*او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود*

 

*وقت قضاوت بود*

*جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند*

 

*من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند*

*تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند*

*او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند*

 

*زندگی ادامه دارد*

*هیچ وقت پایان نمی گیرد*

 

*من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است**!!!*

*تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است**!!!*

*او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است** !!!!*

 

*من , تو , او*

*هیچگاه در کنار هم نبودیم*

*هیچگاه یکدیگر را نشناختیم*

 

*اما من و تو اگر به جای او بودیم*

*آخر داستان چگونه بود ؟؟؟*

 

*هر روز از کنار مردمانی می گذریم که یا من اند یا تو و یا او*

*و به راستی نه موفقیت های من به تمامی از آن من است و نه تقصیرهای او همگی از

آن او*

نویسنده مطلب: رضا غفاری

رضا غفاری

پاسخ دهید

1 نظر

Adam  ۱۳۹۶/۰۶/۱۵ - ۰۴:۰۶:۵۵

I must thank you for the efforts you have put in writing this blog. I'm hoping to view the same high-grade blog posts from you in the future as well. In fact, your creative writing abilities has inspired me to get my own site now ;)