سازه انگاری به عنوان فرانظریه روابط بین الملل

سازه انگاری به عنوان فرانظریه روابط بین الملل

سازه انگاری به عنوان فرانظریه روابط بین الملل

چکیده:

سازه انگاری به عنوان یکی از مهم ترین نظریه های مطح در روابط بین الملل در دهه گذشته، بیش از آنکه(یا در کنار آنکه)به عنوان یک نظریه محتوایی در مورد روابط و نظام بین الملل مطرح است، نوعی فرانظریه است که تمرکز آن بر بحث های هستی شناختی و معرفت شناختی می باشد.

این مقاله تلاشی است برای درک و ارزیابی این بنیان های فرانظری.پس از بحثی مقدماتی درباره معنا، اهمیت و موضوعیت مباحث فرانظری، هستی شناسی و معرفت شناسی سازه انگاری با توجه به مواضع مختلف درون آن، مورد بررسی قرار گرفته است.در بعد هستی شناختی نشان داده می شود که سازه انگاری با تأکید بر اهمیت ابعاد غیرمادی حیات اجتماعی، نقش زبان، قواعد، هنجارها و...در تکوین روابط بین الملل را مورد توجه قرار می دهد؛به تکوین متقابل کارگزاران و ساختارها می پردازد؛و به رغم دولت محوری موجود در مباحث، قابلیت جذب کارگزاران غیر دولتی را نیز از لحاظ نظری دارد.در بعد معرفت شناختی، قائل بودن آن به امکان شناخت پدیده های اجتماعی همراه با توجه آن به تفسیر و تفهم در عین گشودگی روش شناختی آن مورد بررسی قرار می گیرد و به عدم پرداختن مستقیم آن به مباحث هنجاری اشاره می شود.سرانجام نتیجه گیری مقاله تلاشی است برای ارزیابی فرانظریه سازه انگاری با تأکید بر شکاف های درونی موجود در آن.

واژگان کلیدی:

سازه انگاری، فرانظریه، روابط بین الملل، هستی شناسی، معرفت شناسی، تبیین، تفسیر.

(*)استادیار گروه روابط بین الملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

از این نویسنده تا کنون مقالات زیر در مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی منتشر شده است:

«جنبش زنان و روابط بین الملل»، سال 78، شماره 45-«تجدد و زمینه سازی ظهور جنبش های اجتماعی در غرب»، سال 78، شماره 46-«فمینیسم در عرصه سیاست گفتمان»، سال 81، شماره 57-«جنبش زنان و مفاهیم بنیادین سیاست»، سال 82، شماره 59-«گفتگوی تمدن ها از منظر سازه انگاری»، سال 83، شماره 63.

(1)این مقاله مستخرج از طرح پژوهشی شماره 1022/6/353 با عنوان راه های میانه در روابط بین الملل:مکتب انگلیسی و سازه انگاری است که با حمایت معاونت محترم پژوهشی دانشگاه تهران انجام شده است.

مقدمه

در حوزه نظریه پردازی در روابط بین الملل ما با دو دسته از آثار و فعالیت های نظری روبه رو هستیم.از یک سو، در نظریه پردازی رده اول (1) در مورد ساختار و پویایی نظام بین الملل نظریه پردازی صورت می گیرد.چنین نظریه هایی می کوشند به فهم ما از سیاست جهانی به شکل نظریه های محتوایی کمک کنند که نمونه این نظریه ها را می توان در واقع گرایی، نو واقع گرایی، لیبرالیسم، نهادگرایی نئولیبرال و...دید.از سوی دیگر، در نظریه پردازی رده دوم (2) به مسائل فرانظری (3) پرداخته می شود که هدف از آن نیز افزایش فهم ما از سیاست جهانی است، اما از طریقی غیر مستقیم تر و با تمرکز بر مسائل هستی شناختی و معرفت شناختی و نمونه آن را می توان در نظریه های فمینیستی و انتقادی روابط بین الملل و بحث های پسا تجدیدگرایان دید.(Wendt 1991:383)

فرانظریه بین المللی به بیان نویفلد، حوزه ای فرعی از روابط بین الملل است که می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که«چه چیزی به یک نظریه خوب شکل می دهد؟».همان گونه که معنای واقعیات وابسته به نظریه ها است، نظریه نیز به نوبه خود وابسته به بازاندیشی فرانظری است تا کفایت آن تضمین شود.(Neufeld 4991:21)در نتیجه هم اکنون مباحث و مناظرات در حوزه روابط بین الملل به مناظرات محتوایی منحصر نمی شود ومباحث فرانظری را نیز شامل می گردد، زیرا مشخص شده که بسیاری از اختلاف نظرها در حوزه محتوایی ناشی از این است که نظریه ها چه سئوالاتی را مهم یا مشروع می دانند و این مسئله به ریشه های هستی شناختی (شرحی عام از اینکه چه چیزی وجود دارد و چگونه عمل می کند)و معرفت شناختی(که نشان می دهد ما چگونه می توانیم بدانیم که از طریق روش شناسی های خاص می توانیم بدانیم) (4) مباحث آنها مربوط می شود:همه نظریه پردازان به شکلی ضمنی تعهدات فرانظری دارند.

(Neufeld 4991:21)

یکی از نظریه های مهم در دهه اخیر در روابط بین الملل سازه انگاری یا بر سازنده گرایی (5) (1)first order theorizing

(2)second order theorizing

(3)metatheoretical

(4)تعاریف درون پرانتز از هولیس و اسمیت()هستند.

(5)constructivism

است که نه تنها از نظر فهم نوینی که به ما از روابط بین الملل در بعد محتوایی آن می دهد، اهمیت دارد، بلکه از این نظر که در عین حال(و به زعم برخی، در اصل)تلاشی است در حوزه فرانظری، اهمیت ویژه ای دارد.اگر سازه انگاری را یک چارچوب تحلیلی بدانیم، در آغاز باید به این بپردازیم که این چارچوب بر مبنای چه نوع هستی شناسی و معرفت شناسی ای شکل گرفته است.

به رغم تفاوت های کم و بیش قابل ملاحظه ای که در این زمینه میان سازه انگاران وجود دارد، اما می توان دید که شباهت هایی نیز به هم دارند که مجموع آنها را به نوعی از نظر مباحث فرانظری در میانه طیف طبیعت گرایان/اثبات گرایان از یک سو و پسا ساختارگرایان از سوی دیگر قرار می دهد.این مقاله تلاشی است برای فهم مواضع فرانظری سازه انگاری و در این جهت به دو مبحث هستی شناسی و معرفت شناسی می پردازد و می کوشد تصویری از این فرانظریه روابط بین الملل به عنوان یک راه میانه (1) ارائه دهد.

هستی شناسی سازه انگارانه

یکی از ابعاد نظریه روابط بین الملل بعد هستی شناختی آن است که به تعبیری، زمینه اکتشاف یا مقام گردآوری (2) است و به مفروضه های بنیادین در مورد جوهره سیاست بین الملل به عنوان عرصه ای خاص از عمل سیاسی اشاره دارد.این مفروضه ها یا پیش فرض ها به باورهای پایه در مورد سرشت قوام بخش واقعیت اجتماعی و سیاسی مربوط می شوند، یعنی بنیادی ترین اندیشه ها درباره سرشت غایی یا جوهره چیزها.(Griffiths 2991:01)دسلر هستی شناسی را تعیین مرجع انضمامی یک گفتمان تبیینی می داند، یعنی ساختارهای جهان واقعی(اشیاء و واحدها)و فرایندهایی که یک نظریه مطرح می کند و در تبیین و تفسیر خود به آنها می پردازد.(Dessler 9891:544)اونف می گوید بحث های هستی شناختی به جهان چنانکه گویی ما موجودیت آن و نه خصوصیات آن را مسلّم و قطعی فرض می کنیم، اشاره دارد.Inuf) (621:2002 به نظر ونت(Wendt 9991)، باید قبل از تحقیق در مورد معنای حاکمیت، نهادهای بین المللی، یا تنظیم خشونت بدانیم که کنشگران چیستند، چگونه با هم مرتبطاند و چه روش هایی برای تحقیقی که در نظر داریم مفیدند و اینها اهمیت هستی شناسی را نشان می دهند.

به علاوه، اهمیت هستی شناسی از این رو است که وجه تبیینی یک نظریه را نیز اگر چه تعیین (1)via media

(2)context of discovery

نمی کند، اما در آن محدودیت ایجاد می کند.(Dessler 9891:544)

در وهله نخست میان نظریه پردازان در این مورد اختلاف نظر وجود دارد که جهان اجتماعی چیست، چیزی خارج از نظریه های ما است یا ما جهان اجتماعی را می سازیم؟:Smith 7991

(72 سنتا می توان دو دیدگاه اصلی در این مورد یافت.مسامحتا می توان یکی را دیدگاه مادی گرا (1) و دیگری را دیدگاه ایده آلیستی (2) نامید.از دیدگاه نخست موجودیت های اجتماعی اعم از ساختارها و کنش ها هم از نظر وجودی و هم از نظر عملکرد، مستقل از برداشت ها و فهم انسان ها وجود دارند و بنیادی ترین واقعیت مورد بررسی در مطالعات را واقعیات مادی قابل مشاهده تشکیل می دهند.از نگاه دوم اساسا موجودیت ساختارها، نهادها، و کارگزاران جنبه ذهنی یا حداقل گفتمانی دارد و اینها جز بر مبنای فهم انسانی وجودی ندارند.بنابراین ما در جهانی زندگی می کنیم که فقط ایده ها مهم اند و آنها را می توان مطالعه کرد.در یک دیدگاه بینابینی، موجودیت های اجتماعی اگر بعد مادی هم داشته باشند، یک جنبه گفتمانی نیز دارند، یعنی جدا از دلایل و فهم کنشگران نیستند، اما در عین حال به این معنا نیست که قابل تقلیل به این فهم کارگزاران می باشند و همان گونه عمل می کنند که آنها می پندارند.(Wendt 7991:853)

به این ترتیب، از نگاه سوم در مطالعه پدیده های اجتماعی باید علاوه بر توجه به ساختارهای مادی، به ساختارهای معنایی نیز توجه داشت.(Reus-Smit 1002:902)

در مورد سرشت کنشگران و به تبع آن، کنش آنها نیز در میان نظریه پردازان اختلاف نظر وجود دارد.از یک منظر سنتی و متعارف در علوم اجتماعی، این ساختارهای مادی هستند که به کنش ها و کنشگران شکل می دهند و این هویت ها کم و بیش ثابت و یکسان تلقی می شوند.در مقابل، از دید پسا ساختارگرایان(یا سازه انگاران رادیکال)سوژه ها بر ساختارهایی هستند که رویه های گفتمانی به آنها شکل می دهند.بنابراین رویه های گفتمانی هستند که واحدهای بنیادین واقعیت و تحلیل، یعنی واحدهای پایه هستی شناختی را شکل می دهند.کنشگران سرشتی کاملا اجتماعی دارند.به این معنا که این معاملات، رویه ها، هنجارها، ارزش ها، فرهنگ، ایدئولوژی، باورهای اصولی، و ایده های نهادینه هستند که به هویت آنها قوام می بخشند.جامعه قلمروی تکوینی قلمداد می شود که کنشگران را به عنوان کارگزاران دانا به آنچه که هستند تبدیل می کند.

منافع کنشگران نیز حاصل هویت آنها است و از طریق فرایند ارتباطات، تأمل در تجارب و (1)materialist

(2)idealist

اجرای نقش ها آموخته می شود.(Reus-Smit 1002:902;Ruggie, 8991:43-63)

وجه دیگر هستی شناسی به تقسیم بندی میان فردگرایی (1) و کل گرایی (2) مربوط می شود که در مورد برداشت نظریه از رابطه میان ساختارهای نظام و کارگزاران انسانی یا به اصطلاح مشکل ساختار-کارگزار در سطح هستی شناختی است.اگر تقدم با واحدهای تشکیل دهنده باشد، ما با فردگرایی روبه رو هستیم که ساختار را به خصوصیات و تعاملات میان واحدهای آن فرو می کاهد.اگر تقدم با نظام باشد با کل گرایی سروکار داریم که کارگزار را به آثار استلزامات باز تولیدی نظام فرو می کاهد.البته هر دو اینها دچار تقلیل گرایی هستی شناختی هستند و هر دو به آن موجودیتی که دیگری را به آن تقلیل می دهند(فردگرایان به واحد و کل گرایان به ساختار)، شیئیت می بخشند، چنانکه گویی امری است طبیعی و مستقل از کنش انسانی.در مقابل، در یک دیدگاه بینابینی کارگزاران و ساختار منزلت هستی شناختی برابری پیدا می کنند و به شکلی متقابل به یکدیگر قوام و تعیین می بخشند بدون اینکه به یکی از آنها جنبه شیئیت بدهند؛یعنی در عین اینکه ظرفیت و موجودیت کارگزاران انسانی وابسته به زمین ساختاری اجتماعی تلقی می شود، این زمینه ساختاری محصول کنش ها و تعاملات کارگزاران است و نه آنکه استقلال وجودی از فعالیت های انسانی داشته باشد.کارگزار و ساختار در یک هم نهاد دیالکتیکی به هم پیوند می خورند.(Wendt 7891:633-93, 343, 543,553-65)

سرانجام در مبحث هستی شناختی یکی دیگر از مسائل مورد توجه در روابط بین الملل این است که کنشگران در این نظام را چه واحدهایی تشکیل می دهند؟آیا همان گونه که سنتا واقع گرایان تأکید داشتند، (3) دولت ها کنشگران اصلی در روابط بین الملل هستند و یا افراد، جنبش های اجتماعی، سازمان های غیر دولتی، سازمان های منطقه ای و بین المللی، شرکت های چند ملیتی و...را نیز می توان کنشگر دانست؟سنتا نظریه های دولت محور در مقابل نظریه های فراملی گرا یا کثرت گرایی قرار می گیرند که بر تعدد بازیگران در نظام بین الملل تأکید دارند. (4)

مباحث هستی شناختی به وضوح کانون اصلی توجه سازه انگاران را تشکیل می دهند.

(1)individulaism

(2)holism

(3)به عنوان نمونه، مورگنتا(1374)و والتز(Waltz 9791).

(4)از مهم ترین آثار در زمینه اهمیت بازیگران غیر دولتی می توان به آثار دهه 1970 رابرت کئوهین و جوزف نای (Keohane and Nye 2791;7791)اشاره کرد.

بسیاری برآنند که مهم ترین مساهمت سازه انگاری در روابط بین الملل در بعد هستی شناختی است و سازه انگاران اساسا کانون بحث در حوزه روابط بین الملل را از معرفت شناسی به هستی شناسی منتقل کرده اند.(Wind 7991:522)توجه سازه انگاران از یک سو، به ایده ها، معانی، قواعد، هنجارها، و رویه ها است.تأکید آنها بر نقش تکوینی عوامل فکری Risse) (002:5 است که آنها را در برابر مادی گرایی حاکم بر جریان اصلی در روابط بین الملل قرار می دهد و در عین حال، به دلیل پذیرش اهمیت واقعیت مادی آنها ا از پسا ساختارگرایان متمایز می سازد. (1)

در برداشت هستی شناختی سازه انگارانه دیوید دسلر از مدل گشتاری (2) ساختار بین المللی، ساختار هم شامل منابع(به معنای خصوصیات فیزیکی تشکیل دهنده توانمندی)است و هم قواعد(یعنی رسانه هایی که کنشگران از طریق آنها با هم ارتباط برقرار می کنند و میان کنش های خود هماهنگی ایجاد می نمایند).بنابراین استفاده از منابع و توانمندی ها در چارچوبی معنایی صورت می گیرد.از دید دسلر دو دسته از قواعد یعنی قواعد تنظیمی (3) و قواعد تکوینی (4) اهمیت دارند.رفتاری که در پیروی از قاعده صورت می گیرد معنادار است.قواعد تنظیمی در شرایط تعریف شده، رفتارهایی را تجویز یا منع می کنند و عدم پیروی از آنها با مجازات همراه است.قواعد تکوینی اشکال جدید رفتار را خلق یا تعریف می نمایند و عدم پیروی از آنها باعث فهم ناپذیری کنش(به دلیل بی معنایی آن)می شود.البته هر دو دسته از قواعد واجد مدلولات متقابل هستند یعنی قواعد تکوینی مدلولات تنظیمی دارند و بالعکس.برخی از قواعد به شکلی رسمی تعیین می شوند و برخی به شکل ضمنی مورد توافق قرار می گیرند

(Dessler 9891:154-85)

از سوی دیگر، سازه انگاران بر ابعاد مادی و غیر مادی حیات اجتماعی تأکید دارند.اما نوئل (1)پسا ساختارگرایان از این نظر که سازه انگاران به رغم تأکید بر وجوه گفتمانی و غیر مادی، نهایتا گرفتار جهان مادی هستند از آنها انتقاد می کنند. برای نقدی بر سازه انگاری از منظری پسا ساختارگرا، بنگرید به:Zehfuss 2002.

(2)transformational model

(3)regulatory rules

(4)constitutive rules

آدلر به خوبی این دو وجه را در تعریف خود از سازه انگاری جمع کرده است.او سازه انگاری را دیدگاهی می داند که نشان می دهد چگونگی شکل دادن جهان مادی به کنش انسانی و شکل گرفتن جهان مادی توسط کنش و تعامل انسانی وابسته به تفاسیر پویای هنجاری و اپیستمیک از جهان مادی است.این به معنای نقش جهان مادی در برساختن جهان اجتماعی است.(Adler 7991:323)

الکساندر ونت در موضع گیری شبیه به علم گرایان بر آن است که 1)جهان مستقل از ذهن و زبان ناظران منفرد وجود دارد؛2)نظریه های علمی نوعا به این جهان اشاره دارند؛3)حتی اگر این جهان مستقیما قابل مشاهده نباشد.(Wendt 9991:15)اما او در عین حال قائل به تفاوت میان انواع طبیعی (1) و انواع اجتماعی (2) است:1)انواع اجتماعی از نظر زمانی و مکانی خاص ترند؛2)انواع اجتماعی وابستگی بیشتری به اعتقادات کنشگران دارند؛3)انواع اجتماعی بیشتر وابسته به رویه های انسانی هستند.(Wendt 9991:273)از نظر ونت، واقع گرایی، نو واقع گرایی و نئولیبرالیسم مادی گرا هستند به این معنا که بنیادی ترین فاکت ها در مورد جامعه را سرشت و سازماندهی نیروهای مادی می دانند و در برابر ایده آلیست ها قرار می گیرند که بنیادی ترین فاکت ها را سرشت و ساختار آگاهی اجتماعی می دانند که به معنای توزیع ایده ها و شناخت ها است.(Wendt 9991:32-42)ونت با تکیه بر آرای تعامل گرایان نمادین بر آن است که اولا، اشخاص بر اساس معانی ای که چیزها و سایر کنشگران برای آنها دارند عمل می کنند؛و ثانیا، این معانی در ذات جهان نیستند، بلکه در تعامل شکل می گیرند.(Wendt 2991: 193-524)

به نظر او، با وجودی که توانمندی های مادی اهمیت دارند، اما می توان به شکلی فرهنگی تر در مورد مفهوم ساختار اندیشید و به جای تصویر بدبینانه ناشی از تمرکز بر قدرت، با تأکید بر بعد فرهنگی ساختار به امکانات جدید برای تغییر رسید.(Wendt 0002:561_08)از این منظر، این ساختارهای شناختی مشترک هستند که به عنوان بستر منابع عمل می کنند و به آنها معنای لازم را برای کنش انسانی می دهند.(Wendt 5991:37)

جان راگی نیز مهم ترین خصوصیت متمایز سازه انگاری را در قلمرو هستی شناختی می داند.

(Ruggie, 8991:33)او بر آن است که سازه انگاری سیاست بین الملل را بر اساس یک (1)natural kinds

(2)social kinds

هستی شناسی رابطه ای (1) می بیند و به عوامل فکری مانند فرهنگ، هنجارها، و ایده ها بها می دهد.(Ruggie 8991:4)کانون توجه سازه انگاری آگاهی بشری و نقشی است که این آگاهی در روابط بین الملل ایفا می کند.از دید او، بلوک های ساختمانی واقعیت بین المللی هم فکری هستند و هم مادی، و هم نیت مندی جمعی (2) و هم فردی را منعکس می سازند.معنا و اهمیت این عوامل نیز مستقل از زمان و مکان نیست.همان گونه که در روابط میان افراد در جامعه فهم هایی بیناذهنی وجود دارد، در روابط میان دولت ها هم چنین فهم هایی وجود دارد.راگی به پیروی از امیل دورکیم، اینها را واقعیت اجتماعی می داند و بر این برداشت جان سیرل تأکید دارد که اینها واقعیاتی هستند که چون همه کنشگران مربوطه در مورد وجود آنها اتفاق نظر دارند، خلق می شوند.(Ruggie 8991:21-31)

نیکلاس اونف بر آن است که سازه انگاری دو گانگی دکارتی ذهن و ماده را می پذیرد، اما در عین حال، مفروضه های تجربه گرایانه و واقع گرایانه علوم را به چالش می کشد.به بیان دیگر، او منزلت وجودی جهان خارج از ذهن را منکر نیست، اما بر آن است که ما نمی توانیم همه ویژگی های جهان را مستقل از گفتمان راجع به آن بشناسیم.(Onuf 9891:73-93)او بر آن است که شرایط مادی نیز اهمیت دارند و نمی توان همه چیز را به امر ذهنی تقلیل داد.Onuf 9891:)

(06 اونف(Onuf 2002)با انتقاد از ونت که سازه انگاری را ایده آلیستی یا ایده محور (3) می داند، بر آن است که سازه انگاری چنین نیست.

اونف به قواعد (4) و حکم (5) به عنوان شاخص های اصلی پارادایم عامل(یعنی آنچه به رشته ای شکل می دهد و برای نظریه ها معما و سئوال می سازد)(Onuf 9891:41)در جامعه سیاسی(به معنای کلیتی منسجم که رویه ها، نهادها، قوانین، ساختار اقتدار و...سازمان یافته اند و در ارتباط با هم هستند و جامعه می کوشد از طریق آنها حیات سیاسی خود را به شکلی (1)relational

(2)collective intentionality، اصطلاحی از جان سیرل.او بر آن است که آنچه ما واقعیت اجتماعی بیناذهنی می دانیم ایده های فردی نیست، بلکه جنبه جمعی و بیناذهنی دارد.

(3)ideational

(4)rules

(5)rule

هماهنگ پیش ببرد)(Onuf 9891:02)توجه دارد.او بر آن است که کردارها (1) که به شکلی زبانی قوام یافته اند، نیروی محرکی هستند که در فرایند قوام متقابل جامعه و کنشگران یا اشخاص عمل می کنند.حقایق آن گونه که ما آنها را می پنداریم، از استدلال هایی که در موردشان می شود جدایی پذیر نیستند.واقعیت کردارها هستند یعنی اعمالی که انجام می شوند و کلماتی که گفته می شوند.(Onuf 9891:63)قواعد هستند که به این کردارها ساختار می بخشند، یعنی عباراتی که به کاربران اجازه می دهد در این مورد که چگونه باید عمل کنند، به نتیجه برسند.قواعد شرایط انتخاب را شکل می دهند و فرصت هایی را برای ارزیابی هزینه ها و پیامدهای راه های بدیل نشان می دهند.اعمال جامعه را از طریق قواعد قوام مجدد می بخشند.این قواعد هم جنبه تکوینی دارند و هم جنبه تنظیمی.(Onuf 9991:241-34)

اونف(1989)با تکیه بر نظریه کنش کلامی میان نیات سخنگویان و فعالیت زبانی تحت حاکمیت قواعد ارتباط برقرار می کند.به این ترتیب، توافق میان متکلمان و شنوندگان در مورد محتوا و تکالیفی که به طور ضمنی در بیانات وجود دارد، به هنجارها و توافقاتی (2) قوام می بخشد که می توانند در طول زمان در قالب قواعد نهادینه شوند. قواعد هستند که رفتار بشری را هدایت(و نه تعیین)می کنند و به آن معنا می بخشند.او میان سه نوع کنش کلامی و سه نوع قاعده پیوند برقرار می کند:کنش های کلامی اظهاری، (3) هدایتی، (4) و تعهدی (5) در مقابل سه نوع قاعده تعلیمی، (6) هدایتی و تعهدی.راگی تأکید دارد که قواعد تکوینی بنیان نهادی کل حیات اجتماعی هستند.در عین حال، به این دلیل که این قواعد شیئیت یافته اند، کسی آنها را قاعده نمی بیند.از جمله این قواعد در نظام بین الملل می توان به انحصار سرزمینی اشاره کرد.

(Ruggie 8991:52)

توجه به بعد مادی در این برداشت اونف مشهود است که قواعد هستند که عوامل مادی را به منابع تبدیل می کنند، زیرا به برخی از کارگزاران فرصت آن را می دهند که از موادی که بر اساس قواعد به آنها دسترسی دارند، برای ایجاد قواعدی جدید که به نفع خودشان است استفاده کنند.

(Onuf 2002:331)رابطه قواعد با منابع مبتنی بر این فرض است که درجه ای از کنترل بر شرایط (1)deeds

(2)conventions

(3)assertive

(4)directive

(5)commissive

(6)instructional

مادی لازم است؛یعنی آگاهی عملی شرایط مادی و همچنین قواعدی را که اجتماعا بر ساخته شده اند مد نظر قرار می دهد.(Onuf 9891:06)با توجه به دسترسی متفاوت به منابع روابط اجتماعی نامتقارن یا روابط قدرت یا، به تعبیر اونف(9891;2002)، حکم شکل می گیرد.

به نظر ونت، شرایط مادی مستقل از ایده ها، حداقل دو تأثیر قوام بخش خاص خود را دارند:یکی تعریف محدودیت های فیزیکی امکان پذیری و دیگری کمک به تعریف هزینه ها و سودهای سایر جریانات بدیل.اما در عین حال نباید به شرایط گفتمانی که به این شرایط مادی معنا می دهند، بی توجه بود.(Wendt 0002:661)به نظر الکر(0002)، ونت توانسته است به شکلی الهام بخش از مناظرات میان رشته ای قدیمی تر با تقابل(و ترکیب) هستی شناختی تعین های ایده آلیستی مقوم معانی، هویت ها و منافع متحول [از یک سو]و تعیین های مادی گرایانه تر[از سوی دیگر]فراتر رود.

به نظر رویس-اسمیت(1002)، ساختارهای فکری از طریق سه سازوکار به هویت های کنشگران شکل می دهند:تخیل(که مانند ساختارهای مادی در تعیین آنچه کنشگران قلمرو ممکنات می بینند، تأثیر دارد یعنی ساختارهای غیر مادی کنشگران را متوجه می کنند که چگونه باید عمل کنند و چه محدودیت هایی دارند)، ارتباطات(یعنی کنشگران برای توجیه رفتارهای خود در قبال دیگران به هنجارهای موجود متوسل می شوند)، و سرانجام محدودیت(یعنی حتی اگر ساختارهای غیر مادی در تخیل و ارتباطات اثر نگذارند، باعث محدودیت در کنش می شوند یا به بیانی، خود زبان توجیه باعث می شود که هر کاری را نتوانند انجام دهند).

هم نئولیبرال ها و هم نو واقع گرایان در تحلیل نهایی عوامل تعیین کننده اصلی سیاست بین الملل را توزیع توانمندی های مادی می دانند.اما به نظر ونت، آنچه که وزن نسبی جنبه های مادی و فکری را تعیین می کند، باید در سطح نظری و فلسفی تعیین شود و نه در سطح پژوهش تجربی.در عین حال، در هر مورد خاص انضمامی باید به وزن نسبی این دو دسته عوامل توجه داشت.به نظر ونت، تأکید نظری نو واقع گرایی بر مادی گرایی است که موجب طبیعی ساختن و شی ءانگاری نظم اجتماعی موجود می شود و در نتیجه، امکانات نظم دهنده بدیل را حذف می کند.سازه انگاری او با وجود تلاش برای طبیعت زدایی از انواع اجتماعی، نیروهای مادی را نادیده نمی گیرد.(Wendt 0002:861-96)

به این ترتیب است که سازه انگاران به این نتیجه می رسند که بدون توجه به فرهنگ سیاسی جهانی استاندارد کننده نمی توان ثبات بالای نظام دولتی و کاهش تنوع اشکال سیاسی را توضیح داد.(Jepperson, Wendt, and Katzenstein 6991:84)در عین حال، آنها از ایده آلیسم نیز اجتناب می کنند و تأکید دارند که همه چیز را به زبان و گفتمان تقلیل نمی دهند.در اینجا است که آنها در عین دور شدن از خردگرایی نو واقع گرایان ونئولیبرال ها به پسا تجددگرایان و برداشت های پسا ساختارگرایانه نیز نمی پیوندند و فاصله خود را با این جریان نیز حفظ می کنند.

برای سازه انگاران ساختار و کارگزار به شکلی متقابل به یکدیگر قوام می بخشند.ساختارهای اجتماعی نتیجه پیامدهای خواسته و ناخواسته کنش انسانی هستند و در عین حال، همان کنش ها یک بستر ساختاری تقلیل ناپذیر را مفروض می گیرند یا این بستر به عنوان یک میانجی برای آنها عمل می کند.(Wendt 5891: 063)خود ساختارها به عنوان پدیده هایی نسبتا پایدار با تعامل متقابل است که خلق می شوند و بر اساس آنها کنشگران هویت ها و منافع خود را تعریف می کنند.(Wendt2991)ساختار جدا از فرایند یعنی جدا از رویه های کنشگران وجود ندارد.

(Wendt 9991:21)در اینجا سازه انگاران تاحد زیادی تحت تأثیر آرای آنتونی گیدنز و نظریه ساختاریابی او هستند.

ونت مشکل نظریه های ساختاری را در نگاه هستی شناختی تقلیل گرایانه(نو واقع گرایی)و ساختارگرایانه(نظام جهانی)می بیند.او بر آن است که ساختارگرایی نو واقع گرایان در بعد هستی شناختی در واقع ساختارگرایانه نیست، بلکه ساختار نظام بین الملل را با تعریف آن بر مبنای واحدهای تشکیل دهنده به این واحدها یعنی دولت ها تقلیل می دهد و بنابراین تقدم هستی شناختی در آن با دولت ها(یا کارگزاران)است.در مقابل در نگاه ساختارگرایانه نظام جهانی که در نظریه امانوئل والرستین دیده می شود، دولت ها هستند که نسبت به ساختار وجه ثانویه می یابند، زیرا این ساختار است که به آنها به عنوان واحد قوام می بخشد.در برابر این دو برداشت که هر دو یکجانبه نگر هستند، برداشت ساختاریابی (1) قرار می گیرد که تقدم هستی شناختی را به یکی از این دو نمی دهد، بلکه بر قوام بخشی متقابل کارگزار و ساختار تأکید دارد.در یک سطح، این افراد/دولت ها هستند که به ساختار قوام می دهند، اما خودآنها نیز با ساختار است که قوام می یابند و بنابراین ما با قوام متقابل روبه رو هستیم و نه یکجانبه.این ما را از تعین گرایی ساختاری می رهاند و در عین حال، به دام اراده گرایی نیز نمی افتیم.(Wendt 7891)

اونف نیز بر قوام متقابل بدون آغاز و پایان ناپذیر کارگزار و ساختار تأکید دارد.افراد و جوامع (1)structuration.

(کارگزاران وساختار)یکدیگر را بر می سازند یا به یکدیگر شکل می دهند:

افراد جوامع را از طریق اعمالشان بر می سازند و جوامع به افراد آن گاه که آنها خود و یکدیگر را از طریق همان اعمال می فهمند، قوام می بخشند.برخی از این اعمال کوشش های عمدی برای ساختن و بازساختن جامعه هستند؛ اکثرا چنین نیستند.اغلب اعمال پاسخ هایی هستند به فهم افراد از گزینه هایی که جامعه در اختیار آنها می گذارد-گزینه هایی بوده که آنها نیز به نوبه خود در دسترس خویش می دیدند.(Onuf:8991 141-24)

اونف بر آن است که سازه انگاری ضرورت عملی جدا کردن کارگزاران و ساختارها را می پذیرد تا بتواند یکی را با ارجاع به دیگری توضیح دهد، اما همیشه این تقسیم بندی را موقت و مشروط می بیند.(Onuf 8991:72)آنچه از نظر اونف قوام متقابل میان ساختار و کارگزار را ممکن می سازد، قواعد هستند.او مانند گیدنز بر آن است که قواعد برای ساختارها و نظام ها اهمیت بنیادین دارند و با توجه به ماهیت قابل تعمیم شان بازگشت (1) -یعنی تمایل کارگزاران دانا به رجوع به گذشته خود و دیگران و پیش بینی کنش هایی در این مورد که چه باید کرد-را ممکن می کنند.چون بازگشت امری مفروض است، نمی تواند عامل واسط باشد، قواعد هستند که جنبه واسط دارند.قواعد هم مقوّم و تحول آفرین هستند و هم تنظیم بخش و باز تولید کننده.

(Onuf 9891:26)به بیان ویند، تأکید اونف بر قوام متقابل میان کنشگر و ساختار همراه با توجه به اعمال و رویه های کارگزاران است و بر همین اساس است که قواعد و هنجارها در نظریه او اهمیت خاصی می یابند:ما دنیا را با کاربرد قواعد مبتنی بر رویه ها می سازیم، نه آنکه از قواعد کورکورانه تبعیت کنیم.(Wind 9991:052)

مسئله مهم دیگر هستی شناختی، هویت کنشگران است که به تعبیری در کانون رهیافت سازه انگاری است.هویت عبارت است از فهم ها و انتظارات در مورد خود که خاص نقش می باشد.هویت ها به طور همزمان به گزینش های عقلانی قوام می دهند و این الگوهای هنجاری سیاست بین الملل هستند که به آنها شکل می دهند.هویت ها را نمی توان به شکلی ماهوی یعنی جدا از بستر اجتماعی آنها تعریف کرد.آنها ذاتا اموری رابطه ای هستند و باید به عنوان (1)recursion

مجموعه ای از معانی تلقی شوند که یک کنشگر با در نظر گرفتن چشم انداز دیگران یعنی به عنوان یک ابژه اجتماعی به خود نسبت می دهد.هویت های اجتماعی برداشت های خاصی از خود را در رابطه با سایر کنشگران نشان می دهند و از این طریق منافع خاصی تولید می کنند و به تصمیمات سیاست گذاری شکل می دهند.این که خود خود را دوست یا دشمن دیگری بداند، تفاوت زیادی در تعامل میان آنها ایجاد خواهد کرد.(Wenft 4991:483-69)ونت توضیح می دهد که چگونه خود بر اساس برداشتی که از وضعیت دارد، نشانه ای برای دیگری می فرستد و دیگری این نشانه را بر مبنای برداشت خودش از وضعیت تفسیر می کند و بر اساس این تفسیر، علامتی به خود می دهد و خود پاسخ می دهد و در این تعامل است که هویت خود و دیگری به عنوان دوست یا دشمن یا رقیب شکل می گیرد.پس اعمال اجتماعی فرایندهای علامت دادن، تفسیر و پاسخ هستند که در بستر آنها شناخت مشترک خلق می شود و یادگیری اجتماعی رخ می دهد.(Wendt 9991:033-13)کنشگران با مشارکت در معانی جمعی هویت کسب می کنند و این هویت به عنوان خصوصیت کنشگران بین المللی گرایش های انگیزشی و رفتاری آنها را به وجود می آورد.(Wendt 9991:922)به بیان دیگر، این هویت های متفاوت و متحول هستند که به منافع و رفتارهای کنشگران شکل می دهند.

برای سازه انگاران سازه های تمدنی، عوامل فرهنگی، هویت های دولتی و غیره همراه با اینکه چگونه به منافع دولت ها و الگوهای برآیندها شکل می دهند مهم است.اینها نوعی جهان بینی ایجاد می کنند و بر الگوهای تعامل بین المللی اثر می گذارند.نهادهای بین المللی، رژیم های بین المللی همچون رژیم های تسلیحاتی و حقوق بشر، هنجارهای بین المللی و...کنشگران را به سمت باز تعریف منافع و حتی هویت هایشان سوق می دهند.(Ruggie 8991:91)

اگر هویت ها، اجتماعی و حاصل تعامل هستند، می توانند به صورت های متفاوتی شکل گیرند.مشکله هویت، به بیان ونت این است که آیا، و تحت چه شرایطی، هویت ها جمعی تر و یا خودمحورتر می شوند.هر چه احساس یگانگی دولت ها نسبت به هم بیشتر باشد بیشتر به سمت رویه های امنیتی جمعی اشتیاق نشان می دهند و در نتیجه، همکاری میان آنها تقویت می شود و بالعکس، هر چه از هم احساس دوری بیشتری داشته باشند، روابطشان مبتن بر خودمحوری بیشتری خواهد بود.(Wenft 9991:63, 633-93)

به این ترتیب، از نگاه سازه انگاران، واقعیت بین المللی یعنی ساختارهای بنیادین بین المللی، فهم دولت ها از خود، و رفتار عمومی دولت ها را شناخت بیناذهنی که خود وابسته به فرایند

تعامل بین المللی است قوام می بخشد.به بیان ونت، ساختار جدا از فرایند یعنی رویه های کنشگران وجود ندارد.(Wendt 9991:21)به نظر هازنکلو و همکارانش، در واقع می توان گفت که سازه انگاری ساختارهای نظام و هویت ها را به توزیع شناخت در نظام بین الملل منحل می کند.رفتار بین المللی هم به عنوان پیامد شناخت تفسیر می شود:کنش با فرض شناخت است؛و هم به عنوان تعدیل کننده شناخت:کنش می تواند موقعیت های جدیدی بیافریند که به ارزیابی مجدد شناخت های سنتی منجر می شوند.به بیان دیگر، کنش و دانش قوام بخشی متقابل دارند و در تحلیل نهایی غیر قابل تقلیل به یکدیگر هستند.(Hassenclever et al.7991:881)(تأکیدها در متن است.)

سازه انگاران در بعد هستی شناختی تاحدی به موضع پسا ساختارگرایان نزدیک می شوند، اما آن را در تمامیتش نمی پذیرند.اونف با پسا ساختارگرایان در این مورد که باید دو گانه سازی های حاکم بر اندیشه غربی را کنار گذاشت و یا تغییر داد موافق است و بر آن است که سازه انگاری با برداشتی که از قوام متقابل کارگزار و ساختار یا فرد و جامعه دارد، به نوعی بر این دوگانگی ها فائق می آید.اما بر آن است که نمی توان سازه انگاری را با شالوده شکنی(حداقل در شکل افراطی آن)آشتی داد.هدف او بازسازی است و نه شالوده شکنی.او تأکید دارد که عمل بر ساختن یعنی قوام بخشی متقابل اشخاص و جامعه است که تاریخ را می سازد و در اینجا می پذیرد که کلام محور است ولی آن را تصدیق می کند.(Onuf 1002:14-24)

به این ترتیب، به نظر می رسد که سازه انگاری در یک بعد، هستی شناسی دولت محور جریان اصلی را می پذیرد(یعنی کنشگران اصلی را در جامعه بین الملل دولت ها و البته گاهی و شاید به بیانی دقیق تر، افراد نماینده دولت ها می داند)، اما در مورد نگاهی که به رابطه کنشگران به عنوان کارگزار با ساختار نظام بین الملل دارد، رهیافتی بینابینی اتخاذ و بر قوام متقابل کارگزار و ساختار تأکید می کند.از سوی دیگر، سازه انگاران در بررسی ساختار نیز آن را بر خلاف واقع گرایان در ابعاد مادی خلاصه نمی کنند و بر بعد فکری و زبانی ساختارها تأکید دارند و در عین حال، در اینجا نیز چارچوب ایده آلیسم را نمی پذیرند و در کنار بعد غیرمادی، اهمیت ابعاد مادی را نیز مد نظر قرار می دهند.

یکی از مهم ترین انتقاداتی که بر سازه انگاران صرف نظر از مباحث هستی شناختی بنیادین آنها وارد می شود، این است که توجه آنها صرفا به بازیگران دولتی است.ییل فرگوسن بر آن است که

توجه مبالغه آمیز به دولت ها مانع از توجه کافی به تدبیر امور (1) از سوی مراجع متعدد دیگر و رابطه آنها با طیفی وسیع از هویت ها و وفاداری های انسانی می شود.(Furguson 8991:41)

فرگوسن و منزباخ(4002)خصوصا با توجه به تحولات اخیر در نظام بین الملل پس از 11 سپتامبر و اهمیت بازیگران غیر دولتی حتی از لحاظ امنیتی و نظامی بر لزوم جذب آنها در نظریه پردازی در روابط بین الملل تأکید دارند.در عین حال، نمی توان این نکته را از نظر دور داشت که سازه انگاری از لحاظ نظری امکان جذب کنشگران غیر دولتی را دارد و تأکید آن بر کنشگران دولتی به دلیل اهمیت تاریخی فعلی آنها است و نه اینکه اهمیت ذاتی آنها.

انعطاف معرفت شناختی در سازه انگاری

معرفت شناسی در ساده ترین تعریف آن عبارت از این است که ما چگونه می دانیم چیزی را که می دانیم، می دانیم.(Wasever 7991)در طول تاریخ تحولات فلسفه علم و شناخت می بینیم که دیدگاه های متفاوتی در این زمینه شکل گرفته اند.می توان در وهله نخست تفکیکی میان قائلین به امکان شناخت که برآنند که می توان واقعیت مستقل از شناخت را در قالب توصیفات صادقی بازنمود از یک سو، ونسبی گرایان که منکر نیل به شناخت حقیقی و در نتیجه، اساسا منکر معرفت شناسی هستند، از سوی دیگر، قائل شد.در میان قائلین به امکان شناخت نیز دو نحله اصلی قابل شناسایی عبارتند از خردگرایی و تجربه گرایی.گروه نخست بر توانایی خرد انسانی در فهم واقعیت تأکید دارند و گروه دوم تنها شناخت قابل اتکا را شناخت تجربی حاصل از مشاهده می دانند.در مورد شناخت علمی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی نیز این مسئله از قرن نوزدهم مطرح بوده که آیا واقعیت اجتماعی که امری معنادار و فرهنگی است و در عین حال یک واقعیت تاریخی است یعنی امری منحصر به فرد و غیر تکراری است(هستی شناسی متفاوت آن)، اجازه مطالعه علمی آن را می دهد یا خیر؟بحث بر این بود که نه مشاهده تجربی به معنای مورد نظر علم گرایان در حوزه علوم اجتماعی امکان پذیر است و نه نیل به تعمیم های گسترده ای که هدف معرفت علمی را تشکیل می دهد. (2)

با وجود تداوم مناظرات در حوزه های فوق، علم گرایی عملا در سده بیستم و با شکل گیری (1)governance

(2)برای بحث بسیار خوبی در این زمینه بنگرید به:Bernstein 6791.

حلقه وین و اثبات گرایی منطقی مورد توجه آن به وجه غالب در فلسفه علم تبدیل شد.با وجود انتقاداتی که بر استقراگرایی و اثبات گرایی می شد، مدل نومولوژیک-قیاسی(یا فرضی-قیاسی) همپل و ابطال گرایی کارل پاپر(1363)و تأکید آن بر عدم امکان اثبات واقعیت، اینها همچنان در چارچوب بنیان های شناختی علم گرایی باقی ماندند. (1) علم گرایی در دهه های 1950 و 1960 در قالب آنچه از آن با عنوان انقلاب رفتاری یاد می شد، به شکل جدی وارد روابط بین الملل گشت و به تلاش دانشورزان این رشته برای علمی کردن آن شکل داد و باعث شد رهیافت های سنتی تر در روابط بین الملل که به نوعی متکی بر روش های تاریخی-فلسفی بودند به غیر علمی بودن متهم شوند. (2)

اما علم گرایی و ادعای آن در مورد شناخت صادق و حقیقی با تحولات مختلف در حوزه فلسفه علم به چالش کشیده می شد.از جمله این چالش ها می توان به طرح بازی های زبانی از سوی لودویگ ویتگنشتاین و توجه او به این مسئله که واقعیت در درون زبان ساخته می شود، بحث تامس کوهن(1369)در مورد مبتنی بودن علم بر پارادایم های خاص و قیاس ناپذیری پارادایم ها بر اساس معیارهای درون علمی، بحث پل فیرابند(فایرابند 1375)در این باره که علم در عمل تابع روندهای مورد تأکید در فلسفه علم نیست و همه چیز در آن جایز است و هیچ معیار درورن علمی برای برتری دادن به شناخت علمی در مقابل سایر دعاوی شناختی وجود ندارد، و سرانجام چالش های نسبی گرایانه تر و رادیکال تر پسا ساختارگرایانی چون میشل فوکو و ژاک دریدا در مقابل دعاوی شناختی و تأکید آنها بر گفتمانی بودن شناخت و در نتیجه، نسبی بودن آن اشاره کرد. (3) این چالش ها از دهه 1980 به بعد به شکل جدی وارد روابط بین الملل شد.

یکی از محورهای مهم مناظرات جاری در روابط بین الملل همچنان امکان یا عدم امکان مطالعه علمی روابط بین الملل است.در یک سوی مناظره، جریان اصلی با نوعی علم گرایی(کم و بیش تعدیل شده)قرار دارد که مبتنی بر فرض امکان شناخت عینی، جدایی سوژه و ابژه، جدایی واقعیت و ارزش، امکان نیل به حقیقت و...است که قائل به وجود بنیان های مستحکم (1)برای بحث فشرده اما مفید در این زمینه، بنگرید به:چالمرز 1370.

(2)بنگرید به:بزرگی 1375.

(3)برای بحث در مورد دیدگاه های پسا ساختارگرایان و تفسیرگرایان رادیکال، بنگرید به:جورج و کمبل 1375، بزرگی 1377، و مشیرزاده 1380.برای بحث مبسوطتر، بنگرید به:Ekins 9991

برای شناخت و به بیانی، شالوده انگار (1) است.در سوی دیگر، ضد شالوده انگاران قرار دارند که اساسا منکر امکان شناخت و یافتن بنیانی برای داروی در مورد دعاوی حقیقت یا صدق هستند، جدایی سوژه و ابژه و تفکیک میان واقعیت و ارزش را نفی می کنند، و برآنند که چیزی جز رژیم های حقیقت که دعاوی صدق خاصی را در بسترهای خاص زمانی و مکانی مشروعیت می بخشند و بقیه دعاوی صدق را سرکوب می کنند یا به حاشیه رانده و از آنها سلب مشروعیت می کنند، وجود ندارد و در واقع هیچ حقیقت جوهری ای را نمی پذیرند.از این منظر نمی توان برای وضعیت اجتماعی توضیحی عقلانی داد و باید به فهم رایج از زبان متوسل شد.داده های تجربی نیز چیزی جز یک تفسیر نیستند و سایر تفاسیر و قرائت ها می توانند آنها را به چالش کشند.(Adler 7991:123-22)

طرفداران علم گرایی یا اثبات گرایان برآنند که چون امکان مطالعه علمی و تجربی و کمّی سازی پدیده هایی چون ایده ها، معانی و...وجود ندارد، باید در مطالعه روابط بین الملل به آنچه از نظر علمی و تجربی امکان مطالعه دارد(یعنی ساختارها، رفتارها، قدرت مادی و...) پرداخت.در مقابل، بسیاری از قائلین به اهمیت مسائل مربوط به معنا و ذهنیت، با نفی امکان علم گرایی و طبیعت گرایی در حوزه علوم اجتماعی، قائل به آن هستند که باید از روش های خاص برای مطالعه امور انسانی استفاده کرد که با عباراتی چون معنا کاوی، تفسیر، هرمنوتیک، و...به آنها اشاره می شود.اگر از دیدگاه اول معرفت شناسی است که به هستی شناسی شکل می دهد، از دیدگاه دوم هستی شناسی است که معرفت شناسی را تعیین می کند.این گروه که گاه از آنها با عنوان سازه انگاران رادیکال پاد می شود(Hopf 8991:4671-56)، و گاه با عنوان پسا تجددگرا یا پسا ساختارگرا، برآنند که فهم ما به شدت دچار محدودیت هایی است.در واقع، آنها را از این نظر ضد شالوده انگار می خوانند که قائل به وجود هیچ معیار، ملاک، یا وسیله سنجشی برای ارزیابی شناخت و دعاوی حقیقت نیستند.آنها از اینکه علم گرایان می کوشند همشکلی و یکنواختی ای را که در واقع وجود ندارد، به جهان تحمیل کنند، انتقاد می کنند و آن را توهم کنترل می دانند.آنها در صدد آشکار ساختن(و مبارزه با)رویه های اعمال قدرت و کنترل، به حاشیه کشاندن، سرکوب، تحمیل هویت ها، و...هستند.جدایی واقعیت و ارزش را نمی پذیرند و بر آنند که مشاهده گر هرگز نمی تواند از کنشگر جدا باشد.

(1)foundationalist

همان گونه که گفتیم، در مباحث فرانظری، عمده ترین مسائل مورد توجه سازه انگاران هستی شناسی است، اما این به معنای آن نیست که مباحث معرفت شناختی اهمیت ندارند.ونت معتقد است که در مناظره سوم بیش ازحد بر اهمیت موضوعات معرفت شناختی تأکید می شود: آنچه که اهمیت بیشتری دارد، این است که چه چیزی هست، نه این که ما چگونه می توانیم آن را بشناسیم.(Wendt 0002:071)در عین حال، او می داند که معرفت شناسی دارای پیامدهمای مهمی است زیرا مواضع معرفت شناختی بر امکان طرح پرسش ها، روش پاسخ به آنها، و نوع شناخت تولیدی تأثیر دارند.(Wendt 8991:101)به همین دلیل است که از میان سازه انگاران او بیش از همه وارد مباحث معرفت شناختی نیز شده است.

اما در زمینه معرفت شناختی-روش شناختی، اختلاف نظر در درون اردوگاه سازه انگاران شاید مشهودتر از اختلافات هستی شناختی است، هر چند که به یک معنا در این زمینه نیز همه این مواضع بیش یا کم جنبه راه میانی را دارند.از میان سازه انگاران، شاید بتوان گفت که نزدیک ترین فرد به علم گرایی ونت است که در صدد علمی ساختن مطالعه سیاست بین الملل است.در عین حال، او بر آن است که نباید معرفت شناسی تعیین کننده هستی شناسی باشد و از این نظر با گروه دوم موافق است.با وجودی که او به یک اعتبار علم گرا است، اما تأکید دارد که نباید معرفت شناسی اثبات گرا با تأکید بر اینکه تنها واقعیت قابل مشاهده تجربی را قابل شناخت می داند، عملا هستی شناسی علوم اجتماعی را تعیین و محدود کند.(Wendt 0002:561)

اما در سطح چگونگی شناخت، به نظر ونت، راه میانه در جستجوی راهی میان دو موضع تجربه گرایی افراطی و رد علم است.استدلال او این است که با وجودی که جنبه فکری (1) زندگی اجتماعی بشر مدلولات مهمی برای سیاست بین الملل دارد، اینها متضمن نفی«علم» نیستند.(Wendt 0002:561)

همان گونه که گفتیم، ونت بر آن است که تفاوت هستی شناختی میان انواع طبیعی و انواع اجتماعی وجود دارد، اما از نظر او این تفاوت منتهی به معرفت شناسی متفاوتی نمی شود، بلکه می تواند مستلزم روش های متفاوتی باشد.دانشمندان در هر دو قلمرو مطالعات طبیعی و اجتماعی به تبیین این امر می پردازند که چرا چیزی به چیزی دیگر منتهی می شود و به فهم این مسئله توجه دارند که چگونه چیزها با هم جمع می شوند تا آن قدرت علّی ای را که دارند، داشته (1)Ideational

باشند.(Wendt 9991:273)در عین حال، او بر آن است که نمی توان این موضع رادیکال را پذیرفت که نیروهای مادی تأثیر مستقلی بر سیاست بین الملل ندارند.از دید او این عوامل سه نوع تأثیر مستقل دارند:توزیع توانایی ها، ترکیب فنی توانایی های مادی، و جغرافیا و منابع طبیعی.در سطحی، نیروهای مادی مستقل از جامعه شکل می گیرند و به شکلی علّی بر جامعه اثر می گذارند.(Wendt 8991:011-11)

ونت برای توجیح موضع معرفت شناختی خود به فلسفه یا نظریه علم موسوم به واقع گرایی علمی متکی است.از منظر این نظریه بر خلاف فلسفه های تجربه گرا می توان به واحدهای نامشهودی چون ساختارها پرداخت.(Wight 0002:624)در اینجا او با اتکا بر آرای روی باسکار فیلسوف واقع گرای علم بر آن است که واقعیت مستقل از انسان ها وجود دارد، این واقعیت می تواند نامشهود یا مشاهده ناپذیر باشد، ولی جنبه فکری و معنایی واقعیت اجتماعی مانع از امکان شناخت علمی آن نمی شود.(Wendt 9991:05)

به نظر رکسان دوتی(0002)این موضع ونت دچار تناقض است.او عملا می بیند که نمی تواند(بر خلاف انتظار علم گرایانه)مفهوم بندی یا تعریف دقیقی از مفاهیم داشته باشد و مثلا نمی تواند مشخص کند که آیا آنارشی ساختار است یا نهاد و به همین ترتیب، در موارد متعدد بر خلاف موضع علم گرایانه ای که تأکید بر نظم با ثبات پدیده ها دارد، این نظم را در برداشت های خود

نویسنده مطلب: رضا غفاری

رضا غفاری

پاسخ دهید

10 نظر

manicure  ۱۳۹۶/۰۱/۱۹ - ۱۴:۵۵:۴۱

Very quickly this web page will be famous among all blogging and site-building users, due to it's pleasant content

manicure  ۱۳۹۶/۰۲/۱۷ - ۱۱:۴۹:۰۱

An outstanding share! I have just forwarded this onto a coworker who has been conducting a little research on this. And he actually ordered me lunch due to the fact that I found it for him... lol. So allow me to reword this.... Thanks for the meal!! But yeah, thanks for spending some time to talk about this topic here on your web site.

http://brightoverview161.soup.io  ۱۳۹۶/۰۲/۲۶ - ۰۹:۱۴:۳۲

I like the helpful information you provide in your articles. I will bookmark your blog and check again here frequently. I am quite sure I'll learn a lot of new stuff right here! Good luck for the next!

Rogerstigo  ۱۳۹۶/۰۵/۰۳ - ۱۸:۱۶:۵۰

Dissertation Writing Service - EssayErudite.com Our https://essayerudite.com/dissertation-writing-service/ provides a full-scale writing assistance accessible online 24/7. Apart from many other writing companies, we are rather picky when forming a professional staff of experts. Moreover, we try to make our every customer feel safe and pleased with the service.

EssayPaper  ۱۳۹۶/۰۵/۰۴ - ۱۷:۴۵:۴۱

EssayErudite.com is the web's leading provider of quality and professional academic writing. When it comes to essay writing, an in-depth research is a big deal. Our experienced writers are professional in many fields of knowledge so that they can assist you with virtually any academic task. We deliver papers of different types: essays, theses, book reviews, case studies, etc. We have thousands of satisfied customers who have already recommended us to their friends. Why not follow their example and place your order today?

Aaaucebom  ۱۳۹۶/۰۵/۰۸ - ۰۷:۲۴:۴۳

Segway Verona offers tours that make sure you will enjoy a fun and immerse experience of our beloved city. We combine Segway, our innovative way of transportation, with tours in the historical city centre. Through our explorations of 1 or 2 hours, we will bring you to the most breathtaking spots, so that, if you do not stay long in Verona, we make sure that you see all of the unmissable sights! Segway is really easy to use! It is so intuitive that it feels like an extension of the human body. To understand why, consider this: if you stand up and lean forward, so that you are out of balance, you will intuitively put your leg forward. Segway works the same way: to move forward or backward

nsqqmvFut  ۱۳۹۶/۰۵/۱۰ - ۲۰:۰۲:۵۳

Weight Loss-Center Dr. Bormental offizielle Seite http://cigopweight.space/58q8526hn3w3mo2-z21i.html Wassereinlagerungen mit Gewichtsverlust http://cigopweight.space/xi3j51-4ekn77rx8que.html dieta energia http://cigopweight.space/o26e-f9al5k-fty-g-4h7.html come perdere peso velocemente a 10 ru http://cigopweight.space/nw8e16tj447ki.html Egészséges hatékony karcsúsító http://cigopweight.space/6b12-39-sich1kr931ff4.html perdere peso 4 kg per 5 giorni http://cigopweight.space/3vr11rsc7s398.html Jillian Michaels Gewicht in 30 Tagen 1 level playing zu verlieren http://cigopweight.space/2t-ts-irzvfyr.html -a állhat reggeli fogyás http://cigopweight.space/5996-dkm6y2l1x.html Hüttenkäse Di

Lucia  ۱۳۹۶/۰۶/۱۵ - ۱۵:۳۸:۱۷

Hello! Would you mind if I share your blog with my twitter group? There's a lot of folks that I think would really appreciate your content. Please let me know. Many thanks http://www.rednovacane.com/component/k2/itemlist/user/6715

Lora  ۱۳۹۶/۰۶/۱۵ - ۱۵:۴۲:۴۷

I'm gone to convey my little brother, that he should also pay a visit this website on regular basis to obtain updated from latest news. http://www.nicheprmarketing.co.uk/?option=com_k2&view=itemlist&task=user&id=11080

sverigapotek  ۱۳۹۶/۰۷/۰۲ - ۱۰:۲۱:۱۴

alternativ till göteborg, http://sverige-apotek.life/triarese.html , generiska alternativ till Sverige.